روش های استفاده از قدرت های شگفت انگیز مغز برای رسیدن به تمام اهداف بزرگ
تقریبا همه ما میدانیم که مغزمان از دو بخش اصلی تشکیل شده یک حافظه نامحدود برای ذخیره سازی اطلاعات و یک ماشین پرقدرت تصمیم گیری که حتی بدون این که خودمان متوجه شویم در طول روز هزاران تصمیم میگیرد و آنها را انجام میدهد. میتوان گفت تقریبا تمام تصمیم گیری های ما توسط ضمیر ناخودآگاه انجام میشود و درصد کمی از تصمیم گیری هایمان را که فکر میکنیم آگاهانه انجام دادیم، هم با تاثیر از تصمیمات قبلی ضمیر ناخودآگاه انجام می شود.
وظیفه مغز ما چیست؟
به ساده ترین زبان میتوان گفت وظیفه مغز، زنده نگه داشتن ماست و برای رسیدن به این هدف همیشه سعی دارد که ما را در امن ترین نقطه زندگیمان نگه دارد، و برای این کار از هیچ تلاش و ترفندی دریغ نمی کند، مانند وظایفی که در طول روز به اعضای بدنمان محوَّل میکند یا دلایل به ضاهر قانع کننده ای که برای انجام ندادن کارهای سخت به ما گوشزد میکند.
اما لازم است بدانیم که کارهای سخت از نظر مغز، واقعا کارهای سختی نیستند، اما مغزمان به این دلیل که میدانید این کارها قرار است ما را از حاشیه امن زندگی روتین خودمان خارج کند از انجام دادنشان میترسد و برای متقاعد کردن ما به انجام ندادنشان آنها را سخت جلوه میدهد تا به این وسیله ما در در حاشیه امن نگه دارد، کارهای سخت از نظر مغز به سه دسته اصلی تقسیم میشوند که بعدا درمورد هریک از آنها توضیح خواهیم داد:
1. کارهایی که تا به حال تجربه انجام دادنشان را نداشته ایم.
2. کارهایی که اطلاعات و مهارت لازم برای برای انجام دادنشان را نداریم.
3. کارهایی که مغز با استفاده از اطلاعات قبلی، مطمئن است انجام دادنشان تغییری در زندگی ما ایجاد میکند، اما برای حفظ شرایط فعلی با ترفندهایی مانند اینها ما را متقاعد میکند که انجامشان ندهیم (این کار خیلی سخته و تو نمیتونی انجام بدی – بعدا انجام بده – از شنبه انجام بده – یه چرخ تو اینستاگرام بزن بعد انجام بده – راستی عصرونه نخوردی برو عصرونه بخور – الان تلویزیون برنامه مورد علاقه ت رو پخش میکنه برو ببین بعد کارتو انجام بده – و هزاران دلیل دیگه که فقط و فقط به ما اجازه نده که تغییر کنیم) اگر شما هم با این دلایل آشنا هستید خوشحال میشوم که در قسمت نظرات دلایل خودتان را بنویسید.
برای هر تغییری در زندگی لازم است که تصمیمات ضمیر ناخودآگاه مغزمان را تحت کنترل خود درآوریم. اما چگونه؟
اما چگونه میتواین این کار را انجام داد؟ اگر میتوانیم تصمیمات ناخود آگاهمان را آگاهانه کنترل کنیم اصلا چرا آن را ناخودآگاه می نامند؟
برای پیدا کردن پاسخ این سوالات لازم است کمی به عقب برگردیم، قبلا گفتیم که مغز حافظه ای برای ذخیره اطلاعات و یک ماشین پرقدرت تصمیم گیری است. پس میتوان به زبان خیلی ساده تر گفت مغز ما ماشینی است که به وسیله اطاعاتی که قبلا ذخیره کرده، الان تصمیماتی را میگیرد تا ما را در همان شرایط قبلی نگه دارد.
باز هم کمی به عقب تر بر میگردیم: اطلاعات و تجربیات ذخیره شده در مغز ما
زندگی ما کاملا تحت کنترل اطلاعات و تجربیات ذخیره شده در حافظه بلند مدتمان است و متاسفانه ما به هیچ وجه نمیتوانیم اطلاعات قبلی و تجربیاتی را که در گذشته برایمان اتفاق افتاده را تغییر دهیم. پس راه حل چیست؟ پس بیایید از قدرت های اعجاب انگیز دیگر مغزمان استفاده کنیم. مغز ما دو قدرت شگفت آور دیگر هم دارد که در طول روز برای انجام دادن بسیاری از کارهایمان به طور ناخود آگاه از این دو قدرت استفاده می کنیم.
قدرت شگفت انگیز اول: قدرت تصور یا همان تصویر سازی
ما انسان ها یکی از معدود موجوداتی هستیم که مغزمان توانایی تصویر سازی در آینده را دارد و میتوان گفت تمام موفقیت های انسان در طول تاریخ با استفاده از این توانایی شگفت انگیز مغزمان شکل گرفته. بیایید کمی به بزرگترین پروژه های بشر در طول تاریخ نگاهی بی اندازیم.
1. اختراع چرخ در مرحله اول فقط یک تصویر سازی ذهنی از چیزی بود که اجسام سنگین را به راحتی حرکت دهد و سپس به مرحله اجرا رسید.
2. اختراع خودرو در مرحله اول فقط تصور یک وسیله نقلیه بود که بدون زحمت انسان، توانایی حرکت کردن داشته باشد.
3. اختراع هواپیما در مرحله اول فقط تصور پرواز توسط برادران رایت بود که در مرحله بعد به مرحله اجرا رسید.
4. اختراع پول در مرحله اول فقط تصویر سازی ذهنی چیزی برای مبادلات بود که دارای ارزش زیاد و در عین حال حمل و نقل آسان باشد و بتوان به وسیله ی آن هر کالایی را تهیه کرد.
5. اختراع دوچرخه حجاب توسط نخبگان هم وطنمان ( بخدا روم نشد عکسشو توی این مقاله بزارم اما با کلیک روی این لینک میتونید عکس این فاجعه رو ببینید) این فاجعه را نمیتوان اختراع نامید اما با فکرکردن به آن میتوان به نتایج جالب رسید.
نتیجه بررسی اختراع این فاجعه (دوچرخه حجاب) را میتوان اینگونه توصیف کرد که: هرچقدر تصویر سازی از آینده ای دورتر و پروژه ای بزرگتر باشد، نتیجه ی آن تصویر سازی، موفقیت های بزرگتر و ماندگار تری خواهد بود.
قدرت شگفت انگیز دوم: پیدا کردن راه حل مسائل
برای استفاده از این قدرت شگفت انگیز لازم است که از قدرت شگفت انگیز اول مغزمان استفاده کنیم. برای مثال بیایید تصور کنیم که الان گرسنه هستیم و میخواهیم یک املت خوشمزه درست کنیم. پس الان هدف ما سیر شدن است و مغز راه حل پختن املت را برای سیر شدن به ما پیشنهاد داده. چه اتفاقی در مغزمان می افتد؟ خیلی ساده است:
در مرحله اول مغز ما کمی به عقب بر میگردد و راه حل پختن املت را برای سیر شدن از حافظه بازیابی میکند.
در مرحله دوم به ما میگوید که برای پختن املت به تخم مرغ و رب گوجه نیاز داریم.
در مرحله سوم مغز کمی به عقب تر برمیگردد و جای تخم مرغ و رب گوجه را از حافظه بازیابی میکند.
در مرحله چهارم به پاهایمان دستور میدهد که به سمت یخچال حرکت کنید.
در مرحله پنجم ….. و الی آخر…..
اتفاقی که با این آزمایش در مغزمان افتاد به این صورت بود: ما هدف سیر شدن در آینده را تصور کردیم و مغز راه حل آن را برایمان پیدا کرد و ما را برای رسیدن به آن هدف راهنمایی کرد. پس حالا که فهمیدیم مغزمان چگونه برای رسیدن به اهداف به ما کمک میکند میتوانیم به سادگی به هر هدفی که دوست داریم برسیم.
مرحله اول برای رسیدن به اهداف: یک هدف بلند مدت در یک سال آینده برای خودتان تصور کنید تا مغزتان راه حل آن را به شما نشان دهد.
من یک ماشین صد میلیون تومانی را تصور میکنم. الان مغز به من میگوید که برای خرید این ماشین به صد میلیون تومان پول نیاز داری (البته تجربه های قبلی مغزم میگه فراموش نکن که کجا زندگی میکنی، برای خرید ماشینی که الان صد میلیونه، سال آینده به دویست میلیون احتیاج داری) به هر حال فرض را روی همان صد میلیون میگذاریم.
در این مرحله مغز با توجه به تجربیات قبلی به من میگوید که تو توانایی کسب صد میلیون تومان در آمد در سال را نداری (پس حالا من مغزم را راهنمایی میکنم و دست مغزم را میگیرم و از آن نقطه تا نقطه باورهایم به عقب برمیگردم)
الان در مغزم با استفاده از اطلاعات قبلی، پردازش های شگفت انگیزی در حال انجام شدن است. در این مرحله مغز به من میگوید که برای تهیه کردن صد میلیون تومان پول در دوازده ماه آینده، لازم است که هر ماه 8 میلیون تومان درآمد پسماند داشته باشی.
در مرحله بعد مغزم با محاسبه به من میگوید که برای داشتن 8 میلیون تومان درآمد پسماند در در ماه لازم است که روزانه 260 هزار تومان درآمد داشته باشی و برای داشتن 260 هزار تومان درآمد در روز لازم است که 10 ساعت کار کنی و هر ساعت 26 هزار تومان درآمد پسماند داشته باشی.
اگر میخواهید باز هم ساده تر شود باز دست مغزمان را میگیریم و تا نقطه باورهایمان به عقب تر برمیگردیم، برای داشتن 26 هزار تومان درآمد در ساعت لازم است که هر نیم ساعت 13 هزار تومان درآمد داشته باشید. آیا تا به حال 13 هزار تومان درآمد داشته اید؟ قطعا 13 هزار تومان درآمد داشته اید اما شاید این درآمد را در نیم ساعت کسب نکرده باشید. مثلا این 13 هزار تومان را در یک ساعت کسب کرده اید. خب الان چه کنیم؟ خیلی ساده است همان کاری را که در یک ساعت برای کسب درآمد 13 هزار تومان انجام داده اید را با تمرکز بیشتر و بدون حواس پرتی انجام دهید تا آن کار در ده دقیقه انجام شود.
بیایید دوباره با هم مرور کنیم:
مغز ما همیشه سعی میکند که ما را با دلایل منطقی و بی منطق در حاشیه امن نگه دارد.
مغز ما برای جدید به تجربیات و اطلاعات گذشته برمیگردد و با استفاده از آنها راه حل را به ما نشان می دهد.
مغز ما توانایی شگفت انگیزی در زمینه تصویر سازی و پیدا کردن راه حل تمام مسائل دارد.
برای رسیدن به هر هدفی لازم است که آن را در آینده تصور کنیم تا مغز از آن نقطه به عقب برگردد و راه حل را پیدا کند.
اگر هدفمان بزرگ باشد لازم است که به عقب برگردیم و اجزای رسیدن به آن را تا سطح باورهایمان به قطعات کوچک زمانی و مالی تقسیم کنیم.
با این دو کار به خودتان و دیگران کمک کنید
از شما میخواهم طبق مطالبی که در قسمت (وظیفه مغز ما چیست؟) ذکر شد، ترفنده هایی که میدانید مغزتان با استفاده از آنها شما را برای تغییر ندادن شرایط گول میزند(مانند یه کم اینستاگرام رو چک کن یا برو یه عصرونه کوچیک بخور بعد کارتو انجام بده)، را در قسمت نظرات بنویسید تا بقیه افراد هم با این ترفندهای سمی مغز آشنا شوند.
از شما میخواهم در قسمت نظرات متنی با این موضوع بنویسید: هدف من در یک سال آینده – و کوچکترین قدم قابل باور برای رسیدن به هدفم.
مطالب زیر را حتما بخوانید
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
خب قطعا مغز همه ما اینطور طراحی شده که امنیت مارو تامین کنه حتی موفق ترین افراد.برای منم پیش اومده تا اومدم کاری رو شروع کنم گفته از فردا یکم دیگه بخاب دیر نمیشه و…
هدف من در یک سال آینده درآمد ثابت ماهی ۳۰،۰۰۰،۰۰۰+ هست
1.من اضافه وزن دارم وبعد ازهردفعه غذا خوردن میگم اشکالی نداره توی وعده بعدی کم می خورم ومتاسفانه نمیشه،-ماتوی هیئتمون هممون باید هفته ای چن جز قران بخونیم ولی متاسفانه من هر روز میگم فردا همشو باهم میخونم
2.هدف من برای سال آینده کسب درآمد مثبت ده میلیون هستش وبرای رسیدن بهش هم از آموزشهای شما استفاده می کنم وتاجایی که بتونم به نحواحسن انجامشون میدم وهم حرفهای بالاسری هامو خوب گوش میدموکتاب این روزا زیاد می خونم وهرچی یاد می گیرم ودر اختیار مجموعه ام می زارم چون باید اونارو موفق کنم تا خودمم هم موفق بشم وبه هدفم برسم
سلام.
مغز من بیشتر مواقع کاری که بهم پیشنهاد شده رو با این بهانه رد کرده بیخیال من حوصلش رو ندارم شاید فردا انجام دادم . هدف من در یک سال آینده نتورکر حرفه ای بشوم وبه بهترین شکل ممکن بتونم مطالبی که آموختم رو انتقال بدم. استقلال مالی لذت های لحظه ای خونه و ماشین در مسیر این هدف بهم میرسند . مثل اینکه من بخوام برم تهران درمسیرم از شهرهای اصفهان.کاشان . ومناظر وشهرهای مختلف عبور میکنم تا به مقصد برسم .
این اتفاقات همونطوری که گفته شد بارها و بارها برامون اتفاق افتاده کوچکترینش مثلا باز کردن حساب بانکی رو میشه مثال زد که خواب صبح رو ترجیح میدیم و میگیم فردا انجام میدیم
یا مثالهای خیلی بیشتر و بزرگتر مثلا من یک هفته مهلت داشتم که برم یه شرکت فرم پر کنم انقدر گفتم فردا میرم فردا نرفتم موکول کردم به بعد هیچ وقت اون فردا برام نیامد و اون فرصت هم از دست دادم
هدف من در یکسال دیگه داشتن حداقل ۵۰ نفر برای سازمانم و اولین قدم اینه که باید لیست مجدد بنویسم و افراد رو پرزنت کنم